شرار

شعر آئینی

شرار

شعر آئینی

مشخصات بلاگ
شرار

شد پایمال خال و خطت آبروی چشم
از آب شد تهی و پر از خون سبوی چشم
شد صرف نحوه نگهت گفت و گوی چشم
گفتی بسوز درغم من ای به روی چشم
تا می درم لباس به پا کن شرار را

طبقه بندی موضوعی

زلفِ دلدار الهی که پریشان نشود

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۰۲ ب.ظ

زلفِ دلدار الهی که پریشان نشود

هیچ غم باعث آزار عزیزان نشود

 

آن دو چشمی که بُوَد قبله ی زوار دلم

من دعایم همه این است که گریان نشود

 

گفته بودم که معشوق فراوان شده است

گفته بودی که مثل تو پریشان نشود

 

خاک بوسان درت جمله طلا خیزانند

نوکری نیست در این خانه که سلطان نشود

 

کیست تا درک کند شان و مقاماتت را

مور ِکوی تو خودش خواست سلیمان نشود

 

ردِ پاهایِ تو دریا شده چشمه چشمه

بی جهت هجر تو منجر به بیابان نشود

 

هر که افتاده به راه تو عزیزش کردی

هر که دل داد به تو بی سر و سامان نشود

 

لذتِ عمر فقط یاد شما زیستن است

آنکه با یاد شما بود پشیمان نشود

 

ضامن خوب گدایان به بر ِ یار امروز

جز جگر گوشه ی سلطان خراسان نشود

 

کاظمینش به خدا وه چه شمیمی دارد

نوکر آن است که ارباب کریمی دارد

(محمد سهرابی)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی