شرار

شعر آئینی

شرار

شعر آئینی

مشخصات بلاگ
شرار

شد پایمال خال و خطت آبروی چشم
از آب شد تهی و پر از خون سبوی چشم
شد صرف نحوه نگهت گفت و گوی چشم
گفتی بسوز درغم من ای به روی چشم
تا می درم لباس به پا کن شرار را

طبقه بندی موضوعی

نای نفس کشیدن و رعنا شدن نداشت

پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۵۲ ب.ظ

نای نفس کشیدن و رعنا شدن نداشت

سرو علی دگر کمر پا شدن نداشت


این بر همه طبیب ، ز خود دست شسته بود

کی گفته او توان مسیحا شدن نداشت

آب از سرش گذشته ، علی را خبر کنید

کوثر که میل راهی دریا شدن نداشت


پیچیده است اگر، کمرش درد می کند

او هیچ گاه قصد معما شدن نداشت


امروز کار خانه خود را تمام کرد

گویا که قصد عازم فردا شدن نداشت


حتی حسین آب ز دستش گرفت و خورد

گویا خبر ز راهی گرما شدن نداشت


می شست رخت خویش ، ولی طول می کشید

چون دست لاغرش رمق واشدن نداشت


اسماء کمی خلاصه بینداز بسترش

تصویر فاطمه که غم جا شدن نداشت


می خواست دختر پدر خویشتن شود

گویا که میل حضرت زهرا شدن نداشت


با قصد قربت از پسرانش برید دل

هرچند قصد قربت مولا شدن نداشت

محمد سهرابی


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی