شرار

شعر آئینی

شرار

شعر آئینی

مشخصات بلاگ
شرار

شد پایمال خال و خطت آبروی چشم
از آب شد تهی و پر از خون سبوی چشم
شد صرف نحوه نگهت گفت و گوی چشم
گفتی بسوز درغم من ای به روی چشم
تا می درم لباس به پا کن شرار را

طبقه بندی موضوعی

وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد/لفظ بیا ببند، به زخمت روا نشد/


صبح دراز تو سر مغرب شدن نداشت/مویت سفید گشت و رفیق حنا نشد/


قدری غذا بخور جگرم ریشِ ریش شد/شاید که ماندی و سفرت از قضا نشد/


در خانه روسری به سرت قاتل من است/قتل کسی به پارچه ای نخ نما نشد/


قحط طبیب اشک علی را مضاف کرد/قحطی چنین پر آب، عیان هیچ جا نشد/


جان خودم قسم که همین چند روز پیش/گفتم که کج کنم سر این میخ را نشد/


پهلوی و روی و موی و وضوی جبیره ات/چون من بساط قتل کسی رو به را نشد/


محمد سهرابی

نظرات  (۱)

یا زهرا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی